سبک زندگی

بازاریابی سبک زندگی چیست؟ چگونه برند سبک زندگی ایجاد کنیم؟

برای سال ها، بازاریابی بهترین کانال در ایجاد ارزش برند برای یک محصول بوده است. از ماشینی که رانندگی می کنید تا شامپویی که استفاده می کنید، به ارزش برند محصولی که استفاده می کنید نگاه می کنید. بنابراین دقیقا چه چیزی به شما کمک می کند تا در مورد یک محصول خاص تصمیم بگیرید؟ اگر محصول با ایده آل های سبک زندگی شما مطابقت دارد، احتمالاً آن را نسبت به سایر محصولات خریداری می کنید.

به گفته رونا استرو و سویتمن آر اسمیت:

سبک های زندگی یک نوع رفتار متمایز می باشد که حول فعالیت ها، علاقه ها، نگرش ها و ویژگی های جمعیتی متمرکز خواهند شد که با این کار یک بخش از بخش دیگری از جمعیت متمایز میشود. سبک زندگی یک فرد مصرف کننده به عنوان مجموعه ای از تعاملات او با محیط اطرافش در نظر گرفته میشود. تحقیقات و مطالعات در مورد سبک زندگی جزئی از مفهوم های رفتاری گسترده تری با عنوان روانشناسی می باشد.

بازاریابی سبک زندگی یک تکنیک بازاریابی است که در آن یک محصول به گونه‌ای برندسازی و به بازار عرضه می‌شود که دارای زیبایی‌شناسی، آرمان‌ها و آرمان‌هایی است که مخاطبان هدف با آن شناسایی می‌کنند و حول یک ایدئولوژی می‌چرخند که به دلیل وجود آن معنا و هدف می‌دهد.

چگونه یک برند سبک زندگی ایجاد کنیم؟

داشتن یک نام تجاری، یک لوگو و برخی از شخصیت های اصلی بازاریابی دیگر محصول شما را متمایز نمی کند. بازار امروز به برندی نیاز دارد که بر اساس روشی بسیار بیشتر «انسان محور» عمل کند. یکی از ویژگی هایی که برندهای سبک زندگی را از برندهای غیر سبک زندگی جدا می کند این است که برندهای سبک زندگی موفق به فعال سازی و متحد کردن جوامع می شوند. آنها محصول را به عنوان یک سبک زندگی یا بخشی از سبک زندگی به بازار عرضه می کنند.

قبل از انتخاب استراتژی بازاریابی برای محصول خود، باید مراحل زیر را طی کنید:

  1. بازار هدف خود را با دموگرافیک و روانشناسی مشخص کنید
  2. مشخص کنید که بازار هدف شما از کجا اطلاعات دریافت می کند
  3. شناسایی کنید که برند شما چگونه قرار خواهد گرفت
  4. کانال بازاریابی را تعریف کنید
  5. تعدیل جریان اطلاعات و نظارت بر واکنش عمومی

اکنون که می دانید بازاریابی سبک زندگی دقیقاً چیست، باید به این فکر کنید که اهمیت آن چیست یا چرا باید روی استراتژی های بازاریابی سبک زندگی برای محصولات آینده خود تمرکز کنید. پاسخ بسیار ساده است: تداعی برند.

هنگامی که افراد را بر اساس سبک زندگی یا سبک زندگی آنها هدف قرار می دهید، یک کانال اطلاعات شخصی تر ایجاد می کنید. در حال حاضر، این ممکن است فانتزی به نظر برسد، اما این چیزی است که اکثر مصرف کنندگان فکر می کنند. اکثر مصرف کنندگان این سوال را می پرسند که چرا باید این را بخرم، در مورد این محصول چیست؟ بنابراین تصور اولیه از یک محصول باید به گونه ای باشد که مصرف کننده متقاعد شود که این محصول این کار را برای او انجام می دهد.

این نکته سخت است: بازاریابی سبک زندگی با “چرا” شروع می شود.

در اینجا یک مثال بسیار اساسی است. اپل به جای انتشار مشخصات یا تبلیغات اطلاعاتی، این تبلیغ را برای مبارزه با فروش «کامپیوتر» منتشر کرد:

جای تعجب نیست که مک با کمک این تبلیغ در یک سال فروش 42 درصدی را شاهد بود.

کاری که مک در اینجا انجام داد این بود که تصوری از کامپیوترهای بدون ویروس ایجاد کرد که از طرف دیگر ویندوز با ویروس ها دست و پنجه نرم می کرد. اپل بدون صحبت از اعداد و ارقام توانست نظر مخاطبان را جلب کند.

زمانی که آیفون ها شروع به کشتن بازار کردند. اپل جایگاه خود را با تبلیغ معروف «اگر آیفون ندارید، خوب، آیفون ندارید» تثبیت کرد.

این یک نشانه واضح به بیرون داد. این آیفون یک گوشی نخبه است و افرادی که آرزوی نخبه بودن را دارند باید آیفون در جیب خود داشته باشند. دوباره هیچ عدد یا مقایسه ای انجام نشد، تنها چیزی که در اینجا مطرح بود درک برند بود.

اکنون مارلبورو در ابتدا زنان را با کمپین “Mild as May” هدف قرار داد که در آن سلولز قرمز در اطراف فیلتر برای محافظت از لب‌ها وجود داشت و به شدت بر سبک بودن و ایمن‌تر بودن آن به دلیل فیلترش تمرکز داشت.

در اواخر دهه 1950، مارلبرو تصمیم گرفت که باید بازار هدف خود را به سمت مردان جوان آمریکایی تغییر دهد. و به این ترتیب مفهوم مردان مارلبورو مطرح شد. گاوچرانی که سیگار مارلبرو می‌کشید و برخلاف بازاریابی استاندارد، اصلاً در مورد فیلتر یا ایمن بودن صحبت نمی‌کرد.

این کمپین فوراً موفق شد. جوانان آمریکایی کابوی ها را به عنوان یک گرگ تنها می دیدند که با مردانگی هر کاری می خواهد انجام می دهد. این بر مردم تأثیر گذاشت. تغییر در فروش مارلبرو از داشتن یک درصد از سهم بازار به داشتن 4 موقعیت برتر در بازار ایالات متحده خارق العاده بود. مارلبرو از آن زمان تاکنون مترادف با محبوب ترین سیگار بوده است.

چه چیزی همه اینها را تغییر داد: مارلبورو بر اساس سبک زندگی خشن و مردانه یک گاوچران فروخته بود و اینکه چگونه مردانگی با سیگار کشیدن مارلبرو مرتبط بود. آنها تصوری از سبک زندگی ایجاد کردند که جوانان آمریکایی به دنبال آن بودند.

از زمان کمپین مارلبرو، بازاریابی سبک زندگی هرگز از جدول خارج نشده است.

OldSpice “مردی که مرد شما می تواند بوی او را بدهد” را وارد کرد.

OldSpice متوجه شد که زنان اغلب محصولات آرایشی را برای مردان انتخاب می کنند. بنابراین، آنها زنان را با تبلیغاتی هدف قرار دادند که به قدرت خرید آنها می‌پردازد و به آنها حق می‌دهد بویی را که دوست دارند مردشان بپوشد، انتخاب کنند.

البته در مورد دئودورانت ها کمی مورد سوء استفاده قرار گرفت. کمپین اولیه «جذاب جنسی از طریق بوییدن» فوراً موفق شد. اما با گذشت زمان، غول های دئودورانت متوجه شدند که این کمپین دیگر کارساز نخواهد بود. سبک زندگی که آنها سعی داشتند بفروشند کمی بیش از حد توسط صنعت مورد سوء استفاده قرار گرفته بود و زمان آن فرا رسیده بود که ادامه دهند. خوب، واقعاً درست است. آیا همه ما از تبلیغاتی که مردی را به تصویر می کشد که Axe deo را روی خودش می پاشد و تبدیل به یک آهنربای جوجه فوری می شود خسته نشده ایم؟

بازار یک الگوی بیش از اندازه ی استفاه شده را فرا می خواند، به وضوح، راههایی در جهت بهبودی عنوان تجاری محصولات شما به وسیله ی بازاریابی سبک زندگی وجود خواهد داشت. این کار توسط OldSpice انجام شده است. این نکته را در نظر داشته باشید که Ax هیچ وقت در فروش خود شاهد افت شدید نبوده است.

ایجاد یک نام تجاری حول محور سبک زندگی قطعا یک برنامه عالی است. با این حال، قبل از راه اندازی یک کمپین بازاریابی، باید مطمئن شوید که از مخاطبان هدف خود و سبک زندگی آنها آگاه هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا