تعریف ادبیات
ما در زندگی روزمره ی خود از ادبیات زیاد صحبت می کنیم و گاهی شناخت آن را لازمه ی زندگی می دانیم. برای شناختن ادبیات و تعریف آن بهتر است در ابتدا معنی لغوی و اصطلاحی آن را بدانیم و سپس عناصر اصلی و اشکال مختلف آن را بشناسیم. در این مطلب در مورد ادبیات و تعریف آن سخن خواهیم گفت.
تعریف ادبیات همیشه دشوار بوده است. چندین تعریف برایش وجود دارد که با هم همپوشانی دارند. برخی بر جایی تمرکز می کنند که کلمات در آن قرار دارند – همانطور که بحث ما زمانی است که سؤال می کند آیا چیزی اگر شفاهی باشد می تواند ادبیات باشد یا خیر. این تنها بخشی از سؤال را نشان می دهد. تعاریف دیگر متوجه می شوند که ادبیات چه حسی برای مخاطب/خواننده دارد. تعاریف دیگر بر تفاوت های بین ادبیات و استفاده روزمره از زبان تمرکز دارند. با استفاده از ترکیبی از رویکردها (انعطاف پذیر بودن) می توانیم به یک تعریف جامع و کلی برسیم.
من یک نقل قول طولانی از جاناتان کالر در مورد کتاب شگفت انگیز نظریه ادبی دارم: یک مقدمه بسیار کوتاه. کالر در کورنل تدریس می کند. اگر هر کدام از شما به عنوان یک استاد در مورد زبان انگلیسی جدی هستید، احتمالا باید این کتاب را بخوانید. دلیلی که من به آن اشاره می کنم این است که کالر نظریه ادبی را قابل درک می کند و بسیاری از رونده ای جاری در نقد را رد می کند. ای کاش قبل از پرداختن به این کلاس های انگلیسی، چنین کتابی را خوانده بودم. به هر حال، من چیز دیگری در این باره نمی گویم. او از صفحات ۱۸ تا ۴۱ تلاش می کند تا این چیز عجیب را که ما آن را ادبیات می نامیم، تعریف کند.
ببینید چه می توانید در مورد برداشت کولر در مورد ادبیات تعریف کنید. می توانید برای برخی از پست های بحث به آن پاسخ دهید.
به یاد داشته باشید که اشعار حماسی مانند ادیسه و ایلیاد در ابتدا شفاهی بودند – آنها فقط بعداً نوشته شدند. آنها در کانون ما هستند. ریشه های شعر شفاهی است تا نوشتاری.
توجه داشته باشید که کتاب Culler توسط Oxford UP منتشر شده است، بنابراین نقل قولهای تکی دارد که در آنها باید استفادههای دوگانه و سایر کاربردهای بریتانیایی مانند تک – به جای آن – برای تغییر سریع در افکار وجود داشته باشد. شما باید به استفاده از فرمت استاندارد انگلیسی آمریکایی و MLA ادامه دهید.
تعریف ادبیات
چه سوال هایی؟
به سوال اصلی بر می گردیم.
اگر سوال کننده یک نظریه پرداز ادبی باشد، راحت تر می تواند پاسخ دهد، داستان می گوید، شعر می گوید و نمایش می دهد. اما اگر سوال کننده یک نظریه پرداز ادبی باشد، سخت تر می تواند بداند که چگونه سوال را بپرسد. ممکن است سوالی در مورد ماهیت کلی این موضوع، ادبیات باشد که هر دوی شما آن را به خوبی می شناسید. چه نوع شی یا فعالیتی است؟ چه کاری انجام می دهد؟ چه اهدافی را دنبال می کند؟ ادبیات چیست؟ ادبیات چیست؟ نه برای یک تعریف، بلکه برای یک تحلیل، حتی برای یک استدلال در مورد اینکه چرا ممکن است فرد اصلا با ادبیات خود را درگیر کند.
اما «ادبیات چیست؟» ممکن است در مورد ویژگیهای متمایز آثاری که به عنوان ادبیات شناخته میشوند نیز سؤالی باشد: چه چیزی آنها را از آثار غیرادبی متمایز میکند؟ چه چیزی ادبیات را از سایر فعالیت ها یا سرگرمی های انسانی متمایز می کند؟ حالا ممکن است مردم این سوال را بپرسند زیرا آنها متعجب بودند که چگونه تصمیم بگیرند که کدام کتاب ادبیات است و کدام کتاب نیست، اما این احتمال بیشتر است که آنها قبلاً ایده ای داشته باشند که چه چیزی به عنوان ادبیات محسوب می شود و می خواهند چیز دیگری بدانند: آیا موارد اساسی و متمایز وجود دارد. ویژگی هایی که آثار ادبی مشترک هستند؟
این سوال دشواری است. نظریه پردازان با آن دست و پنجه نرم کرده اند، اما موفقیت قابل توجهی به دست نیاورده اند. این دلایل چندان دور از انتظار نیست: آثار ادبی در همه اشکال و اندازه ها آمده اند و به نظر می رسد بیشتر آن ها با آثاری که معمولا ادبیات نامیده نمی شوند، اشتراک دارند تا با برخی دیگر از آثار شناخته شده به عنوان ادبیات. به عنوان مثال شارلوت برونته جین ایر، بیش از آنکه به یک غزل و شعری از رابرت برنز شباهت داشته باشد، به یک اتوبیوگرافی شباهت دارد. آیا ویژگی های مشترک شعر، نمایشنامه و رمان وجود دارد که آن ها را از شعر، ترانه، رونویسی مکالمات و زندگی نامه متمایز کند؟
تغییرات تاریخی
حتی کمی دیدگاه تاریخی این سوال را پیچیده تر می کند. بیست و پنج قرن است که مردم آثاری نوشته اند که ما امروز آن را ادبیات می نامیم، اما حس مدرن ادبیات به ندرت دو قرن قدمت دارد. پیش از سال 1800 ادبیات و اصطلاحات مشابه در سایر زبان های اروپایی به معنای نوشته ها یا «دانش کتاب» بود. حتی امروز، دانشمندی که میگوید «ادبیات تکامل بسیار زیاد است» به این معناست که بسیاری از شعرها و رمانها به این موضوع نمیپردازند، بلکه مطالب زیادی درباره آن نوشته شده است. و آثاری که امروزه بهعنوان ادبیات در کلاسهای انگلیسی یا لاتین در مدارس و دانشگاهها مورد مطالعه قرار میگیرند، زمانی نه بهعنوان نوع خاصی از نوشتار، بلکه بهعنوان نمونههای خوب استفاده از زبان و بلاغت تلقی میشدند. آنها نمونههایی از دسته بزرگتری از شیوههای نمونهنویسی و تفکر بودند که شامل سخنرانیها، خطبهها، تاریخ و فلسفه میشد. از دانشآموزان خواسته نشد که آنها را تفسیر کنند، همانطور که ما اکنون آثار ادبی را تفسیر میکنیم و به دنبال توضیح این هستیم که آنها واقعاً در مورد چه چیزی هستند. برعکس، دانش آموزان آنها را حفظ کردند، دستور زبان آنها را مطالعه کردند، اشکال بلاغی و ساختارها یا روش های استدلال آنها را شناسایی کردند. اثری مانند Aeneid ویرژیل که امروزه g به عنوان ادبیات مورد مطالعه قرار می گیرد، قبل از سال 1850 در مدارس بسیار متفاوت با آن برخورد می شد.
مفهوم مدرن ادبیات غربی به عنوان نوشتار تخیلی را می توان در نظریه پردازان رومانتیک آلمانی اواخر قرن هجدهم جست وجو کرد و اگر بخواهیم منبع خاصی برای آن پیدا کنیم، باید به کتابی اشاره کنیم که در سال ۱۸۰۰ توسط یک بارونس فرانسوی به نام مادام دوستال در مورد ادبیات منتشر شد که در ارتباط با نهاده ای اجتماعی بود. اما حتی اگر خودمان را به دو قرن اخیر محدود کنیم، مقوله ادبیات لغزنده می شود:
آیا آثاری که امروزه بهعنوان ادبیات به حساب میآیند – مثلاً شعرهایی که بهنظر میآیند تکههایی از گفتوگوی معمولی، بدون قافیه یا متر قابل تشخیص هستند – برای مادام دو استال به عنوان ادبیات شناخته میشوند؟ و هنگامی که ما شروع به تفکر در مورد فرهنگ های غیر اروپایی می کنیم، این سؤال که چه چیزی به عنوان ادبیات به حساب می آید، به طور فزاینده ای دشوار می شود. وسوسه انگیز است که آن را رها کنیم و به این نتیجه برسیم که ادبیات همان چیزی است که جامعه معینی با آن به عنوان ادبیات تلقی می کند – مجموعه ای از متون که داوران [طایع گران، منتقدان] آن را به عنوان متعلق به ادبیات تشخیص می دهند. سلام و احوال پرسی در انگلیسی در طول تاریخ تغییرات زیادی کرده است.
آثار برگزیده ادبیات فارسی رو هم معرفی کنید ممنون
ممنونم اطلاعات خوبی بود درمورد تاریخ ادبیات فارسی هم لطفا مطلب منتشر کنید.